هر بار که به تو می اندیشم.
چشمانت ، راه را برایم نزدیکتر می کنند.
مسیر خیال ، نزدیکترین راه به توست.
هر چند هنوز هم.
جاده برایم معنای خود را دارد.
تا رسیدن به تو ، هر بار فاصله .
جاده را ، در گوشم زمزمه میکند.
داشتن تو ، نمی گویم محال.
اما ...
صبر
صبر
صبر ، می کنم.
99.05.09
بیا
همدست من باش.
خیابان های شلوغ و پر هیاهو
پیاده رو های طولانی
که سنگینی سایه چنار قدیمی را بروی خود تحمل می کند.
را طی کنیم.
از نگاه های مردم نترس.
بگذار بگویند ، به جرم باهم بودن(دوست داشتن)
همدست هم هستن.
99.06.04
کاش
می توانستم
لمست کنم ، تا بفهمم بهشت کجاست.
و آغوش تو همان بهشت گمشده ایست.
که سالهاست ندارمش.
چشمانم را بستم.
یکبار دیگر ، آرزو کردم.
تکراری ترین ، آرزوی هر ساله ام.
را...
هم قبیله
آیین ، دوست داشتن.
دوری.
انتظار .
دلتنگی هایمان.
یکیست ، فقط تو
نمی خواهی ، از ما باشی.
محمدرضا